تحقیق آخرین پیامبری است که به بهشت میرود یا رفت؟
یکی از نعمتهایی که پروردگار به بعضی از اشخاص داده گنج و بودجه است که میتواند اثاثیه کیفر و دغدغه برای بشر باشد و هر انسانی میتواند این گنج و جنس را در شیوه های متفاوت خرج نمایدولی آنچه دارای اهمیت است این است که پروردگار روزی در رابطه همین داراییها از ما اکانت پس می گیرد .
در این زمینه گنج حضرت سلیمان ( ع ) و سرنوشت آن حضرت را که یک درس مضاعف خوشگل و آموزنده برای کلیه ماست مرور می کنیم .
سلیمانبن داوود از نادر پیامبرانی است که آفریدگار پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به وی بخشید و سالیان بر انسانها , چهار پایان , مرغان و درندگان موفق و حاکم بود و لهجه کلیه موجودات را میدانست کهلهجه از تعریف اقتدار عظیم وی قاصر است .
در رابطه گنج ایشان آوردهاند که : فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا جواهرات بافته بودند و هر زمان که میخواست به جایی برود روی آن فرش مینشست و هر جا و با هر سرعتی که میخواست , آن فرش اورا به مقصد میرساند . آنقدر توان داشت که چه بسا باد هم پایین اختیار وی بود و با باد صحبت میگفت . میزی داشت از طلا جواهرات که با یاقوت و جواهرات مرتب شده بود و سه هزار میز دیگر در نزدیکیوی بودند ( منحصربهفرد علما , وزیر ها و بزرگان بنی اسرائیل ) .
سلیمان ( ع ) صد فرسخ لشکر داشت , 25 فرسخ از جنیان , 25 فرسخ از پرنده ها , 25 فرسخ از آدم و 25 فرسخ از حیوانها دراز گوش . جنیان گوهرهای براق برایشان میآوردند .
در آشپزخانههای آن حضرت روزی 100 هزار گوسفند , 40 هزار گاو برای فقرا و مساکین و لشکریانش طبخ می شد اما غذای خودش نان جو بود که آن را هم با دست خویش میپخت .
روزی امرکرد که کسی وارد قصر اینجانب نشود و خویش عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش توکل داده بود به مرزو بوم خود نگاه کرده و شکرگذار پروردگار بود . ناگاه نظرش به جوانی خوش فیس و پاکیزه بهزمینخورد که از کناره قصرش پیدا شد , فرمود : چه کسی به تو اذن ورود به قصر را داده است , اظهارکرد : آفریدگار تو , فرمود : تو کیستی , بیان کرد : عزرائیل , فرمود : برای چه کاری آمدید , بیان کرد : برای قبض روح تو .
سلیمان ( ع ) زیرا هیچ تعلق به عالم نداشت فرمود : به آنچه ماموری , انجام بده . عزرائیل جان ایشان را در به عبارتی شرایط که به چوب دستی توکل داده بود قبض کرد , یکسری روزی گذشت مردمان و دور و بری ها اورا میدیدند و گمان میکردند که زنده است . برخی میگفتند یکسری روز طعام نخورده و نیاشامیده , پس وی معبود ماست .
عدهای میگفتند وی جادوگر است و در چشم ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است . گروهی گفتند وی نبی خداست و . . . و خلاصه آفریدگار موریانههایی را ارسال کرد که در بین عصای اورا بخورند تا چوب دستی بشکند , هنگامی چوب دستی ناکامی و وی به زمین زمین خورد به باطن قصر رفتند و دریافتند که یکسری روز است از عالم رحلت نموده است .
نکته قابل توجه قصه این است که سلیمان ( ع ) با این کلیه گنج فریب عالم را نخورد و عالم را در مسیر آخرت خرج کرد ولی با این وجود پایانی پیامبری است که در فردای قیامت به فردوس می رود چون خواص عالم دراین است که در حرام آن عقاب و در حلال آن اکانت است . حسابرسی طولانی اموال سلیمان منجر می شود که وی تحت عنوان نهایی فرستاده و پیامبر آفریدگار گام به فردوس گذارد .
بدین ترتیب خیر فقط عالم به خودی خویش مذموم نیست بلکه دنیادوستی و به کار گیری درست از مخلوقات نیز مذموم نیست . به کار گیری غیرشرعی و تعلق و یا این که پرستش جهان مورد مذمت واقع شده که از آن به دنیای لعنت شده و یا این که مظلوم تفسیر میگردد .
دیدگاه بگذارید