نقش سبکهای هویت در پیش بینی شیوههای مقابله در دانشجویان
بیان مسأله
شیوههای مقابله به شیوههایی گفته میشود که فرد در برابر حوادث و اتفاقاتی که رخ میدهد. بسیاری از رویکردهای نظری تلاشهای مقابله را به دو گروه تقسیم کردند الف) کسانی که در برابر عمل تنش را فعال و بر مشکل متمرکز میشوند. ( مسئله مدار) ب) گروهی که برای تنظیم حالت هیجانی ناشی از آن اتفاق استرس زا منفعل و بیشتر احساسات بر آنها غالب میشود. ( هیجان مدار) ( compass 1987) رفتن به دانشگاه برای دانشجویان با تغییرات زیادی در زندگی آنها همراه است. شهرستان جدید، پیدا کردن دوستان جدید، پیدا کردن راه خود در دانشگاه تطبیق با شرایط جدید، دوری از پدر و مادر که همه این موارد میتواند در فرد باعث ایجاد اضطراب و افسردگی شود. (ون schut, streebevdiet 1998) اگر چه بسیاری از دانشجویان بر این امر اعتراف نمیکنند اما حدود 70- 60 درصد از کسانی که به دانشگاه میروند. در اوایل اقامت در دانشگاه دچار احساس غربت میشوند. بنابراین احساس غربت یک پدیده شایع در بین دانشجویان است. (ون vingerhotilbvry 1999)احساس غربت یک جنبهی منفی عاطفی است که مشخصه آن افکار کمی در مورد خانه، از دست رفتن دوستان، تمایل به بازگشت و شکایتهای فیزیکی است سبکهای هویت نقش مهمی در تنظیم عاطفی و اجتماعی دانشجویان دارد و در شیوه مقابله به این احساس غربت تأثیر گذار است. ( میسون cavce، گونزالس Hiraga و گراو 1994).
هر مرحله از رشد انسان تکالیف و وظایف رشدی خاصی دارا میباشد. در تئوریهای رشدی مختلف تکالیف رشدی متفاوتی را به دوره نوجوانی و جوانی نسبت دادهاند. مطابق تئوری رشد روانی و اجتماعی اریکسون مهم ترین تکلیف نوجوانی غلبه کردن بر بحران هویت و اکتساب هویتی مستحکم و منسجم میباشد. ( آقا سلطانی 1378) هویت همان پنداره فرد از خود میباشد و از طریق آن فرد به مفهوم یکپارچگی از خود دست پیدا میکند و بر اساس آن در زندگی خود به قضاوت ارزشی میپردازد ( برور، گاردنر 1996) از نظر مارسیا هویت عبارت از سازمان دادن یک خود درونی شامل ساخت خود، سیستم باورها، آرزوها، عقاید، مهارتها و تاریخچهی فردی که در واقع نتیجه یک بحران است. ( آقا سلطانی، 1378) و از دید متخصصین درک این دوران طوفانی و بحرانی وابسته به روابط حاکم در خانواده میباشد ( سامانی 1381) و خانواده تأثیری واضح و مؤثر بر رشد نوجوان دارد ( برانوی 2000 به نقل از هیبتی 1381) و مهم ترین نهاد در شکل گیری هویت فرزندان تلقی میشود. ( شالنسی و بلاسقین 1994)
جیمز مارسیا پس از اریکسون به این نتیجه رسید که شکل گیری هویت در مراحل مختلفی صورت میگیرد او دو روند را در شکل گیری هویت اساسی تلقی میکند که عبارتند از: بحران و تعهدو بحران یا جستجوی هویت دورهای است که در آن فرد زمینه تقلیدها، همانند سازیهای گذشته، انتظارات نقشها و سن اجتماعی پرسش گری میکند و در رابطه با علایق، استعدادها و جهت گیریهای خویش به تأمل میپردازد و نقشها و آرمانها و صور مختلف هویت را مورد آزمایش قرار میدهد. تعهد عبارت از اتخاذ تصمیمهای نسبتاً با دوام و تثبیت نسبی در صور مختلف هویت و جهت گیری تلاشهای فرد به سوی تصمیمهای اتخاذ شده که مشابه مفهوم وفاداری در نظریه اریکسون میباشد. ( کاردوشی 1375، بیشاب و دیگران 1997 به نقل از چلیبانلو و همکاران 1382)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.